سال ۱۳۹۷ با هزاران فرازونشیب تمام شد. امسال از آن دست سالهایی بود که از اول، آخرش قابل پیشبینی نبود (مگر سالی داشتیم که باشد؟) و به نظرم همهی ما با تغییرات و شرایط خاصی که به لحاظ اقتصادی در نیمهی دوم بوجود آمد، به معنای واقع کلمه «سوپرایز» شدیم! برنامههایمان بهم ریخت. تنگنای مالی را تجربه کردیم و از آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، مضطرب شدیم. بدتر از همه اینکه، در حالی سال را به اتمام رساندیم که برای تردیدها و شکها و نگرانیهایمان راهحل یا پاسخی نیافتیم و در انتظار اتفاقات تازه، چه خوب و چه بد هستیم. مگر میشود با این حجم از چیزهای ناخوب، حال خوبی داشت؟
قصد ندارم که بگویم سال ۱۳۹۷ سختی بود و با دشواری از آن گذر کردیم، و حتی قصد ندارم که به بهانهی نوروز شما را به امید بیشتر دعوت کنم و برایتان حال خوبتر آرزو کنم. مسالهام شخصیتر از این حرفهاست و سوای نویسش، همهی آنچه پیش از این نوشتم، برای «من» و در زندگی شخصیام هم مساله شده است. واقعا چکار باید کرد؟ چکار کنیم که عیدمان، عید باشد و سالِ پیش رویمان، سالی بهتر؟
این دومین عید نویسش است و حالا خانوادهی بزرگتری شدهایم. در دل همین ناخوشیهایی که عنوان شد، توسعه یافتیم و تاثیرات بیشتری بر محیط پیرامونمان گذاشتیم. در سال ۱۳۹۷ مشتریان بیشتری را خوشحال و همکاران پرشمارتری را کنار خود یافتیم. در یک کلام، «رشد» کردیم و این اتفاقی خوشآیند برای یک کسبوکار/استارتاپ است.
اصلا نویسش بوجود آمد که رشد کند و خدماتش را گسترش دهد. ما در مسیریم، اما نه به کیفیت و کمیتی که میخواستیم. بخشی از این «عقب ماندن» تقصیر خودمان است و بخشی بزرگتر، متاثر از چیزهایی شد که نقشی در آنها نداشتیم. همهچیز هم به ما نشان میدهد که اوضاع بیرون، بنای بهتر شدن ندارد و باید کماکان «ادامه دادن» و «تلاش کردن» را پیشه کنیم.
سال ۱۳۹۷ با همهی این تلاشها، امیدها و یاًسها پایان یافت، و «امید» ما را به سمت سالی تازه هدایت میکند.
امیدواریم، چون گزینهی دیگری نداریم!
برای امید داشتن و امیدواربودن، دلیل لازم است و اگر نباشد، عملا ادعای به امیدواری، توخالی و بیمعناست. ما هرچه گشتیم، چیزی نیافتیم. میشود با اعداد و ارقام بازی کرد و منطق ریاضی را پیش گرفت و روی کاغذ ادعا کرد که همهچیز خوب است و ما خیلی خوشحالیم. اما مگر میشود در جامعهای که «ثبات» در آن بیمعناست، زندگی کرد و دم از امیدواری زد؟ به نظر من که نمیشود. هرچه بیشتر گشتم، کمتر دلیلی یافتم و در نهایت، همین نیافتن شد دلیلی برای امیدوار بودن!
من انتخاب کردم که در کشورم بمانم، با وجود همهی سختیهایی که این «ماندن» در بر دارند و البته، همهی دشواریهای مقابله با وسوسههایی که از «امکان» های دیگر بوجود میآیند. اگر نخواهم که شعار دهم، ماندن هزینهاش کمتر از رفتن است. من پذیرفتهام که هزینههای تغییر مستمر شرایط را بپردازم و در همین شرایط ناپایدار، به تلاشم ادامه دهم. نویسش برای من، چیزی بیشتر از کسبوکار است: یک دلیل وامکان برای تلاش بیشتر و خلق موفقیت است.
نشانههای بسیاری برای توجیه خود دارم: نویسش در سال ۱۳۹۷ توانسته برای معلولی با بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله از تهران درآمدی ۲ میلیون تومانی در ماه ایجاد کند، توانست برای بانویی سرپرست خانواده درآمدی قابل اتکا بسازد، توانست چندنفری را به دنیای حرفهای ورود دهد و در نهایت توانست کیفیت محتوا را قدری ارتقا بخشد. همین دستاوردها، من را بیشتر از هر زمان دیگری متعهد، معتقد و مصمم میکند.
همچنین بخوانید: عیدانه نویسش در سال ۱۳۹۷ : آلیس در سرزمین عجایب!
کنارمان بمانید
ما به مسیری که آغاز کردیم، معتقدیم و در آن با قدرت بیشتری به حرکت ادامه خواهیم داد. در همین ماههای آخر پایانی سال ۱۳۹۷، رشدی ۲۰۰ درصدی داشتیم که در نوع خودش جذاب و پُرمعناست. به لطف تیم فنی، محصول بهتری ساختیم که در ماههای نخست سال تازه رونمایی میشود و بخش زیادی از مشکلاتی که ورژن فعلی دارد مرتفع شده است و کلی امکان جدید به آن افزودیم. نویسش چارهای جز رشد و تعالی ندارد، گزینهای جز کسب موفقیت پیش رویش نیست و راهی جز بهتر شدن را تصور نمیکند. ما اینقدر خوششانس بودهایم که رفقا (مشتری و همکار) مهربان و مستعدی را پیرامون خود جذب کنیم و حالا میبایست ضمن تحکیم روابطمان، رفقای تازهتری را هم به سمت خود بکشیم.
ما بهترینِ خود را عرضه کردیم، کلی یاد گرفتیم و کلی چیز تازه را باید آزمون کنیم. دیگر امیدمان به آتیهی نویسش، چندان بدون پشتوانه نیست و همینها ما را منطقیتر از قبل میکند و موجب میشود که بتوانیم با قدرت بگوییم: ۹۸ سالِ بهتریست!
کنارمان بمانید، ما به همراهی شما نیاز داریم. قول میدهیم پاسخ اعتمادتان را با حفظ، بهبود و توسعهی کیفیت خدماتمان جبران کنیم.