ما مردمانی کمطاقت هستیم. این ناشکیبایی در همهی جنبهها ظاهر میشود اما اینجا بهطور خاص در مورد نویسندگان مبتدی صحبت میکنیم. آنهایی که سابقهی چندانی در پرکردن تمام صفحات یک دفتر هم ندارند اما در سر سودای شهرت میپرورانند. عزیزانی که هنوز نهالاند و میخواهند یکشبه به بار بنشینند.
همانطور که حتماً میدانید، نوشتن را نمیشود بر کسی تحمیل کرد. فرد نویسنده باید از تیز کردن مدادش لذت ببرد، باید صدای کلیدهای کیبوردش را دوست داشته باشد و باید اهل اندیشه باشد؛ بنابراین اگر هنوز مطمئن نیستید که به این حرفه علاقهمندید یا نه و صرفاً با هدف کسب درآمد در حال نویسنده شدن هستید، بهتر است ابتدا تکلیفتان را با خودتان مشخص کنید چون نویسندگی علم تراز کردن واژههاست که ذوق و حوصلهی فراوان میطلبد. وقتی حسابی از این موضوع مطمئن شدید شروع کنید به آموزشدیدن، مطالعهکردن و نوشتن. برای ورود به بازار کار عجله نکنید. به موقعش وقتی قلمتان حسابی قوی شد موقعیتهای شغلی خوبی پیدا خواهد شد. این عجولبودن نویسندگان مبتدی برای یافتن موقعیت شغلی تخصصی، معایبی دارد که در این مقاله به چند نمونه اشاره میکنیم.
بهانهای برای حرفهای نشدن
خیلی از نویسندگان مبتدی، برنامهشان این است در سطح فعلی باقی بمانند تا اگر موقعیت شغلی پیدا شد روند صعودیشان را طی کنند. در حقیقت آنان «نویسندگی» را در آبنمک خواباندهاند تا اگر روزی بختش باز شد و بنا شد درآمدی از این راه کسب کنند، اقدام به یادگیری و تمرین بیشتر کنند. لطفاً حرفهای شدن را منوط به پیدا شدن شغل و موقعیت کاری نکنید.
شاید بخواهید آنقدر پیشرفت کنید تا تبدیل به شخصی معروف شوید که دیگران نوشتههایش را دستبهدست در فضاهای مجازی منتشر میکنند. خیلی هم عالی! اما آن چیزی که موجب دیدهشدن نوشتههای شما آنهم بین میلیونها آدم میشود موقعیت و جایگاهتان نیست؛ محتوا باید ارزش خواندن داشته باشد که این فقط با تمرینهای مکرر ممکن میشود.
در هر زمینهای، تمرین عملی وجود دارد. منظور از این اصطلاح تمرینهایی است که بهترین عملکردها را در پی دارد و میتوان از آنها برای ماندن در قله استفاده کرد. تنها چیزی که نویسندگان جدید باید نگران آن باشند این است که چگونه هر روز، خود را نشان دهند و کارهای بهتری ارائه دهند. تمرین عملی به ما کمک میکند پیشرفتهایی را که باید در نوشتن خود ایجاد کنیم، کشف کنیم. یکی از این تمرینها تقلید هنر نویسندگان پیش از خودتان است. برای شروع، مطالعهی پست چطور مثل همینگوی بنویسیم را به شما پیشنهاد میدهیم.
اگر خیلی زود به یک موقعیت شغلی روی بیاورید، عاصی میشوید و بهجای یافتن راههایی برای بهبود ایرادها، سرانجام مباحثی را که در مورد آنها مینویسید مقصر میدانید.
همان اول راه ذوقتان کور میشود
درست مانند هر اثر خلاق دیگر، برای نوشتن به اراده، نظم و پشتکار زیادی نیاز است و این کار سختی است چون انتخاب یک موقعیت شغلی، شرایط را بهمراتب سختتر میکند چرا که هنوز موضوعات بسیار زیادی است که درمورد آن ننوشتهاید و یکباره به شما میگویند: «فقط درمورد همین موضوعاتی که ما نیاز داریم، بنویس.» در این شرایط، مدتزمان زیادی طول نمیکشد که هرآنچه از لذت نویسندگی در سر داشتید، دود میشود و به هوا میرود! البته قسمت ناخوشایند ماجرا هنوز مانده. با خودتان میگویید: «خب ایرادی نداره، میتونم تو تایمهای اضافهای که دارم، درمورد علاقهمندیهام بنویسم». در اکثر مواقع این تایم اضافی هیچوقت به دست نمیآید! چون شما در یک موقعیت شغلی قرار دارید که باید به آن پایبند باشید، آنهم کاری که به دلیل عدم تجربه و مهارت کافی مدام نیاز به بازنگری و بررسی مجدد دارد.
اگر اجازه دهید همهچیز روند لازم و طبیعی خودش را طی کند هرگز دچار این دردسرها نخواهید شد. وقتی شما تکنیکهای نویسندگی را یاد بگیرید و به مرحلهای برسید که در نوشتن و تولید محتوا حرفهای باشید، دستتان برای انتخاب موقعیت شغلی بازتر میشود؛ حتی میتوانید گزینشی عمل کنید و قراردادهای بلندمدت بنویسید. دیگر برای نشستن پشت میز و نوشتن عزا نمیگیرید! نوشتن را به بعد موکول نمیکنید، دلسرد نمیشوید و از همه مهمتر بهسرعت رشد میکنید چون در جایگاه مناسب قرار گرفتهاید.
خصلت تنوعطلبی شما از بین میرود
امروزه، بسیاری از رهبران فکری و تأثیرگذار در هر زمینه وجود دارند. داشتن دانش، تجربه یا چیزی برای گفتن در مورد یک موضوع، دیگر برای اینکه فرد برجستهای شوید کافی نیست. فراتر از تخصص و رهبری فکری، مردم به دنبال خواندن اثر نویسندگانی هستند که بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. منظورمان از ارتباط، مکالمه نیست، تأثیرگذاری و همذاتپنداری مدنظر است.
بهعنوانمثال، یک بازاریاب درونگرا بیشتر به دنبال توصیههای شغلی از بازاریابی است که درونگرا باشد، نه متخصصانی که با صراحت و صدای بلند صحبت میکنند؛ چرا که با دستهی اول احساس نزدیکی بیشتری میکند و بر این باور است که راهکارهای او در زندگیاش کاربردیتر و عملپذیرتر خواهد بود.
هر یک از ما علایق، داستانها، دانش و تجربیات خود را داریم که میتوانیم با جهان به اشتراک بگذاریم. نگران نباشید و در نوشتن به آنها تکیه کنید، قرار نیست همه مثل هم باشند یا همه مثل هم بنویسند. دقیقاً همین اختلافنظرها است که ما را بهعنوان یک فرد، منحصربهفرد میکند. هیچ اشکالی ندارد وقتی متخصص تولید محتوای بازاریابی شدید از آنچه در زمینهی مدیریت امور مالی شخصی یاد گرفتهاید، بنویسید. همانطور که نوشتن در مورد علایقتان چه ورزشکردن در ورزشگاه باشد، چه در آشپزی ایرادی ندارد. نوشتن باید برایتان یک حس آزادی ایجاد کند، نه برعکس احساس اسارت کنید.
چهکار کنیم که این اتفاق نیفتد؟
اگر خیلی زود در وادی شغلهای تخصصی بیفتید و بخواهید هنوز غوره نشده مویز شوید، در خوشبینانهترین حالت فقط در این اندیشه سیر میکنید که «چطور میتوانم در حوزهی کاریام بهتر بنویسم؟» حال آنکه بسیار موضوعاتی وجود دارد که شما برای حرفهای شدن باید به آنها توجه کنید تا در زمینههای مختلف صلاحیت نوشتن پیدا کنید و افراد بیشتری با نوشتههای شما احساس همزادپنداری کنند؛ بنابراین با نوشتن دربارهی هر موضوعی که دوست دارید بیشتر به آن بپردازید، بهتر میشوید و بهعنوان فردی شناخته میشوید که مخاطبان شما میتوانند با او ارتباط برقرار کنند.
تا زمانی که هنوز یک نویسندهی مبتدی هستید از این فرصت استفاده کنید و در مورد شیر مرغ تا جان آدمیزاد و هر آنچه که سر ذوق میآوردتان بنویسید. به این فکر کنید خودتان در مورد نویسندگانی که درمورد موضوعات مختلف مینویسند چه احساسی دارید؟ چند نویسنده میشناسید که فقط و فقط به تولید محتوا در یک زمینه مشغولاند؟
بهجای نویسنده، کپیبردار میشوید
مسئله این است که اگر تولید محتوا برای یک شرکت را بپذیرید، پس از مدتی که سختیهای کار دلتان را زد با خودتان میگویید «خب از چیزایی که بقیه نوشتن استفاده کنم»، البته این اصلاً چیز بدی نیست چرا که تولیدکننده محتوا، لزوماً در زمینههایی که کار میکند متخصص نیست و باید ابتدا مقالات دیگر را مطالعه کند تا بتواند بنویسد. اما زمانی اوضاع به هم میریزد که شما بیش از تکیه بر توانمندی خود در امر نوشتن، روی مقالات رقبا برای تولید محتوا حساب کنید. در اینجا «تحقیق و تالیف» جای خود را به «کپیبرداری با اندکی تغییرات» میدهد. پس از مدتی هم به خودتان میآیید و میپرسید: آیا تمام هدف من از نویسنده شدن، ماندن در این سطح بود؟ در صورتی که اگر صبر میکردید تا حرفهای شوید این دیگران بودند که باید از محتوای شما ایده میگرفتند.
به درآمد کم قانع میشوید
باید بپذیریم آثار یک نویسندهی مبتدی با همتای حرفهای خود بسیار تفاوت دارد. میزان همین تفاوتهاست که بر اساس آن کارفرمایان سرکیسه را شل میکنند! اگر قلم ضعیفی داشته باشید و وارد بازار کار شوید، باز هم عدهای خواهند بود که حاضر به همکاری با شما شوند اما در ازای مبالغی اندک. از آنجایی هم که افراد در کشور ما انتظار درآمد زیاد از نویسندگی را ندارند، به تأمین خردهنیازهایشان از این راه اکتفا میکنند و پیگیر حرفهای شدن نمیشوند تا در سایهی آن کسب درآمد بیشتر و راحتتر را تجربه کنند.
یک پیشنهاد صمیمانه به نویسندگان مبتدی
نویسندگان باید هم در معنا قوی باشند، هم در بیان و هم در ظاهر که هر سه زیرمجموعههایی دارند. اگر یک نویسندهی مبتدی هستید که این مقاله را میخواند اکنون تصمیم بگیرید که شروع به انجام تمرینات منظم کنید و توأم با نوشتن، مطالعه کنید. مطالعهی کتابی که متناسب با زمینهی موردعلاقهتان است، شاهراه پرورش قلم است. مطالعهی کتاب به شما ایده و جهت میدهد، انگیزهتان را قوی میکند، دایرهی واژگانتان را وسعت میبخشد و شما را با ساختار صحیح جملات آشناتر میکند. همچنین پس از خواندن چند کتاب، کتابخوانی را رها نکنید چرا که خواندن پیشزمینهی نوشتن نیست، مکمل آن است.
جمعبندی
همانطور که میدانید سعی کردیم در این مقاله نویسندگان مبتدی را مجاب کنیم تا زمانی که مهارت و تجربهی لازم را کسب نکردهاند، دنبال موقعیتهای شغلی نباشند. چرا که اقدام زودهنگام آنها بهاحتمال بسیار زیاد منجر به دلزدگیشان از نویسندگی، حرفهای نشدن در این راستا، اکتفا به درآمد کم و تبدیلشدن به یک نویسندهی ساده بهجای یک شخص حرفهای در این حوزه میشود. نویسندگی همچون هر حرفهی دیگری آگاهی و مهارتهای خاصی را میطلبد.
در مقالات دیگر نویسش سعی کردیم بهخوبی مهارتهایی که نیاز دارید و تکنیکهایی را که میتواند از شما یک نویسندهی حرفهای بسازد آموزش دهیم. مطالب وبلاگ نویسش را بهدقت مطالعه کنید و تکنیکهای نویسندگی گفته شده در آن را بهطور مرتب تمرین کنید.