«ماجراهای من و مشتریان» | به بهانه‌ی سال نو

ماجراهای من و مشتریان

26 آذر 99 به‌عنوان کارشناس ارتباط با مشتری‌ها عضو نویسش شدم. البته قبلاً هم تجربه‌های مختلفی مثل کار کردن در بانک، اداره‌ی فروشگاه اینترنتی و … داشتم ولی باید اعتراف کنم نویسش دریچه‌ی جدیدی از زندگی و کسب‌وکار را به روی من باز کرد. تا قبل از ورود به نویسش هیچ شناختی از این مدل استارت‌آپ نداشتم. از همان ابتدای ورود با آدم‌های خاص، باهوش و پرانگیزه روبه‌رو شدم. اولین کسی که در نویسش با من ارتباط مستقیم و تنگانگ داشت و مسئول آموزش من بود، لیلای عزیز بود. لیلا تمام مدت تلاش می‌کرد که خم‌وچم کار را به من یاد بدهد و شکر خدا خیلی زود یاد گرفتم. 

موقع اولین تماس با مشتری خیلی استرس داشتم و مدام می‌ترسیدم که نکند خرابکاری کنم. اولین تماس را خوب خاطرم هست که اتفاقاً بهترین تماسم هم بود. مربوط به پیگیری سفارس‌هایی بود که مشتری‌ها بررسی و تأیید نکرده بودند. اولین تماس و اولین مشتری که با لهجه‌ی شیرین ترکی و روی باز با من صحبت کرد همه‌ی استرس و ترسی که داشتم از بین رفت. آن اوایل کار، به تماس‌های لیلا با کاربران گوش می‌دادم و سعی می‌کردم تقلید کنم. هرچند که بعدها و با گذشت زمان مدل خودم را پیدا کردم و تمام تلاشم را کردم تا با مشتری‌ها دوست باشم.

یواش یواش وظایف بیشتری را انجام دادم، مثل پاسخگویی به چت آنلاین و پاسخگویی به تلفن‌ها. چند ماه بعد بنا به دلایلی لیلا رفت و من ماندم و کوهی از وظایف. وحشت همه‌ی وجودم را فرا گرفته‌بود. رفتن لیلا تلخ بود اما شیرینی‌ای هم داشت که بعدها متوجهش شدم. وقتی خودم را تنها دیدم و مجبور شدم همه‌ی وظایف لیلا را هم انجام بدهم، تکانی به خودم دادم و خیلی محکم و با اراده کارها را انجام دادم و تا همین امروز همین‌طوری پیش رفته‌ام. البته در این راه عادله‌ی عزیز هم خیلی به من کمک کرد.

کارشناس ارتباط با مشتریان

اوضاع این‌روزهای من در نویسش

شکر خدا ارتباط خوبی با مشتری‌های خوب نویسش دارم و احترام زیادی برای همه‌شان قائلم. تعریف از خود نباشد نود درصد مشتری‌ها را از صدا و شماره تلفن‌شان می‌شناسم که این امر باعث خوشایندی و حتی تحسین خیلی از این عزیزان شده. حتی وقتی از طریقی متوجه بیماری یکی از کاربرها شدم تماس گرفتم و جویای حال‌شان شدم.

در این مدت کار در نویسش و سروکله‌زدن با قشرهای مختلف این را فهمیده‌ام که ما آدم‌ها برای تعامل و ارتباط بهتر نیاز به حرف‌زدن بدون قضاوت داریم. به این نتیجه رسیده‌ام که بین من و کاربران نویسش ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و می‌دانم اگر کاربری یک روز خوب برخورد کرد ولی روز دیگر نه، حتماً دلیلی برای حال بدش دارد و چه خوب می‌شود اگر ما آدم‌ها این را درک کنیم.

خاطرات تلخ و شیرین

اگر بخواهم از تجربه‌هایم در نویسش بنویسم حالا حالاها باید بنویسم ولی دوست دارم یکی از تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره‌هایم را به اشتراک بگذارم:

تلخ‌ترین خاطره‌ام به مدتی قبل برمی‌گردد که یک نوجوان به شکل خودجوش ویدئویی در راستای تبلیغ نویسش در یوتیوب گذاشت. مضمون ویدئو این بود که می‌شود با نویسش خیلی راحت کسب درآمد کرد. همین ویدئو باعث شد سیل عظیمی از دانش‌آموزان و نوجوانان در سایت نویسش ثبت‌نام کنند و یا تماس بگیرند و در چت آنلاین سوال بپرسند. این‌که خود همین فرایند چه ماجراهای تلخ و شیرینی داشت بماند ولی عجیب‌ترین و یا شاید دردناک‌ترینش این بود که دختر 13 ساله‌ای ثبت‌نام کرده بود و اصرار داشت که برای ما کار کند. اصرار می‌کرد که ما مستأجریم و مامان و بابای من به‌سختی کار می‌کنند، من هم دوست دارم کار کنم و پول در بیاورم تا بتوانیم خانه بخریم. این موضوع تا مدت‌ها باعث درگیری ذهنی من شد.

شیرین‌ترین خاطره‌ام هم به زمانی برمی‌گردد که سرماخوردگی شدیدی داشتم. صدایم خیلی گرفته‌بود، طوری‌ که اصلاً صدایم در نمی‌آمد. همان روزهای اول بیماری با یکی از مشتری‌های خوب نویسش صحبت می‌کردم و کلی ابراز نگرانی کرد و کلی پیشنهادهای جذاب برای بهبود اوضاعم داشت. فردا یا پس‌فردای آن روز من مرخصی بودم و این عزیز تماس گرفته بود و نتوانسته بود با من حرف بزند. بنده‌خدا کلی نگران شده بود و از طریق تیکت جویای حال من شده بود. همین پیگیری باعث دلگرمی من شد و هرگز فراموش نمی‌کنم.

با تمام وجودم برای تک‌تک کاربران نویسش اعم از مشتری و نویسنده، چه خوش‌اخلاق و چه بداخلاق، آرزوی سلامتی و تندرستی دارم و از صمیم قلب برای همه‌مان از خدای رنگین‌کمان یک زندگی سراسر آرامش و پیشرفت می‌خواهم.


پ.ن: المان استفاده ‌شده در تصویر کاور نوشته، طراحی Afshin T2Y است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطلب قبلی
سالی که گذشت؛ سال سی

«سالی که گذشت، سال سی» | به بهانه‌ی سال نو

مطلب بعدی
بهار دلکش، نویسش، خیابان و باقی ماجراها

«بهار دلکش، نویسش، خیابان و باقی ماجراها» | به بهانه‌ی سال نو

مطلب مرتبط