آیا تا به حال برایتان پیش آمده که بعد از چندین سال دویدن و تلاش کردن این احساس به شما دست دهد که نهتنها به اهدافتان نرسیدهاید، بلکه دورتر هم شدهاید؟ حس این که روزها و لحظههای خود را بدون هدف خاصی گذراندهاید و زمان زیادی را صرف گشتن در اینترنت کردهاید. در حالی که کارهای روزانهی بسیاری برای انجام دادن داشتهاید؟ از این رو تصور میکنید که در این مدت تنها اتلاف وقت کردهاید. این یک درگیری و کشمکش است؛ کشمکشی برای اینکه عملکرد بهتری داشته باشیم و کارهای از پیش تعیین شده را انجام دهیم اما هر بار در این کشمکش شکست میخوریم و از اهداف روزانهی خود عقب میمانیم. در این حالت آنچه میتواند ما را از این کشمکش نجات دهد داشتن یک روتین روزانه است.
آیا استعداد به تنهایی کافی است؟
همهی ما در طول زندگیمان به افرادی برخوردهایم که استعداد و نبوغ طبیعی و بالقوهی خود را دریافته و کارهای فوقالعادهای را با جهان به اشتراک میگذارند. ما آرزو میکنیم که ای کاش ما نیز مانند آنها متولد میشدیم و با خود فکر میکنیم که آیا ممکن است معجزهای رخ دهد و ما نیز بتوانیم کاری بزرگ انجام دهیم؟ اما در صورتی که ما هنوز پتانسیلهای خود را نشناختهایم، این امر چگونه امکانپذیر است؟ آیا راهی برای رها کردن این پتانسیل پنهان وجود دارد و در این صورت چگونه میتوانیم این کار را به شکل موثری انجام دهیم؟
بله، درست است که بیشترین درصد افرادی که بهترین عملکردها را در هر زمینهای دارند معمولا با استعداد و نبوغی طبیعی متولدشدهاند اما این فقط نیمی از معادله است. اگر زندگی این افراد را با دقت مطالعه و بررسی کنیم، متوجه میشویم که همهی آنها روند و الگویی مشترک از عادتهای فوقالعادهای را به صورت روتین روزانه دنبال کردهاند که موجب شده فرسنگها از برنامههای زندگی خود جلوتر باشند.
روتین روزانه نویسندگان بزرگ
داشتن یک روتین روزانه همان راز موفقیت نویسندگان بزرگ است. این که چطور با ساختن عادتهای جزئی و استمرار آن توانستهاند به این میزان از موفقیت و شهرت دست پیدا کنند. در ادامه خلاصهای از مشخصههای متداول تعدادی از نویسندگان مشهور را مطالعه خواهید کرد و در انتها چند راهکار عملی برای خلق و حفظ روتین روزانه به شما ارائه دادهایم.
استفن کینگ
سعی میکنم روزی شش صفحه بنویسم.
استفن کینگ، نویسندهی پر فروشترین کتابهای ژانر وحشت، تقریباً بالغ بر ۵۰ رمان مشهور نوشته است که بیش از ۳۵۰ میلیون نسخه از کتابهایش در طول دوران چهل سالهی حرفهای او به فروش رفته است.
کینگ در مصاحبهای با جورج آر. آر. مارتین (نویسندهی مجموعه کتاب و سریال گیم آو ترونز)، از رازهای پرکاریاش صحبت میکند:
مارتین: چگونه میتوانی این همه کتاب را با این سرعت بالا بنویسی؟ من فکر میکنم در بهترین عملکردی که داشتم، توانستم در طول شش ماه تنها سه فصل را به اتمام برسانم. در حالی که تو در همین مدت سه کتاب کامل مینویسی!
کینگ: کاری که من روی آن تمرکز میکنم این است که سعی کنم روزانه شش صفحه بنویسم. به این ترتیب برای نوشتن کتابی مثل End of Watch، هر روز به مدت سه الی چهار ساعت کار میکردم و سعی میکردم حتماً شش صفحهای که در نظر داشتم را تمیز و بهصورت کامل بنویسم. در نتیجه برای مثال اگر کل کتاب ۳۶۰ صفحه بود، مدتزمانی که برای نوشتن آن صرف کردم، تنها دو ماه بود، البته این در حالی است که فرض کنیم همه چیز خیلی خوب پیش میرود.
مارتین: آیا هر روز این شش صفحه را انجام میدادی؟
کینگ: بله معمولا این کار را انجام میدهم.
مارتین: آیا تا به حال برایت پیش آمده که از نوشتن خودت متنفر شوی و نتوانی حتی یک جمله بنویسی و به این فکر کنی که ایا اصلا استعدادی داری؟ شاید بهتر بود اصلانویسنده نمیشدی؟ آیا تا به حال چنین احوالی را تجربه کردهای؟
کینگ: نه، اما در زندگی واقعی همه چیز همیشه طبق روال نیست. گاهی مجبور میشوی از نوشتن دست برداری و کار را رها کنی … . اما در بیشتر مواقع من سعی میکنم حتماً آن شش صفحه را بنویسم.
روند روزمرهی استفن کینگ معمولا به این ترتیب است:
“هر روز صبح قبل از اینکه به سراغ نوشتن بروم، یک لیوان آب یا یک فنجان چای مینوشم. سپس از ساعت ۸ تا ۸:۳۰ مینشینم و در این نیم ساعت کاری انجام نمیدهم؛ قرص ویتامین میخورم و موزیک موردعلاقهام را پخش میکنم، مکان نشستن من یک جای همیشگی و مشخص است، کاغذها و نوشتههایم را هم در جای مخصوصی قرار میدهم. انجام هرروزهی این کارها برای این است که به ذهنم بفهمانم قرار است مشغول خیالپردازی شود.
هاروکی موراکامی
تکرار مهمترین چیز است.
موراکامی که توسط گاردین به عنوان یکی از بزرگترین رماننویسان جهان انتخاب شده، در مصاحبهای در سال 2004، عادتها و روتین روزانه خود را چنین بیان میکند:
«زمانی که من در حال نوشتن رمان هستم، راس ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشوم و به مدت ۵ تا 6 ساعت کار میکنم. عصرها، ده کیلومتر پیادهروی میکنم یا این که مسافت ۱۵۰۰ متر را شنا میکنم، سپس کمی مطالعه میکنم، موسیقی گوش میدهم و راس ساعت ۹ شب به تختخواب میروم.
بدون هیچ تغییر و تنوعی این عادتهای روتین را هر روز تکرار میکنم. همین تکرار به نوبهی خود به بخش مهمی از کار من تبدیل شده؛ این روند به نوعی شبیه هیپنوتیزم کردن است. من خودم را هیپنوتیزم میکنم تا به لایههای عمیقتر ذهنم دست پیدا کنم.
اما برای نگهداشتن این روند مکرر برای مدتزمانهای طولانیتر، مانند شش ماه یا یک سال، به قدرت جسمانی و ذهنی بالایی نیاز است. از این رو نوشتن یک رمان طولانی تمرین و تلاشی برای بقا است که در این تلاش قدرت جسمانی به اندازهی حساسیت هنری اهمیت دارد.»
سوزان سانتاگ
به بقیه میگویم صبحها زنگ نزنند.
سوزان سانتاگ، مقالهنویس، رماننویس و نویسندهی کتاب “دربارهی عکاسی” در خاطرات روزانهی خود دربارهی تلاشهایش برای حفظ روتین روزانه نویسندگیاش نوشته است:
«هر روز صبح تا قبل از ساعت 8 بیدار میشوم (فقط یک روز در هفته به خودم اجازه میدهم تا دیرتر بیدار شوم). هر روز در دفترچه یادداشتم چیزهایی مینویسم. به بقیه میگویم صبحها با من تماس نگیرند یا اگر گرفتند من جوابشان را نمیدهم. سعی میکنم عصرها مطالعه کنم و فقط یک بار در هفته به نامهها پاسخ میدهم.»
ویستن هیو آودن
عادتهای روتین در یک فرد با استعداد نشانهای از جاهطلبی اوست.
آودن به عنوان یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستویکم شناخته میشود. یک شاعر بسیار وقتشناس که همیشه طبق برنامههای مشخصی پیش میرفت. تمامی کارها و برنامههای او در ساعات مشخصی انجام میشد. آودن باور داشت یک روتین روزانه و برنامهی منظم مثل آنچه که در ارتش به کار میرود برای شکوفایی خلاقیت او الزامی است. ساعت خواب و بیداری، غذا خوردن، خرید کردن و حتی جدول حل کردن او طبق روال مشخص و دقیق و از پیش تعیین شدهای اتفاق میافتاد.
ای. بی. وایت
نویسندهای که برای نوشتن منتظر رسیدن زمان ایدهآل است، بدون نوشتن حتی یک کلمه روی کاغذ میمیرد .
وایت، یکی از بهترین نویسندگان کودک تمام ادوار و خالق کتابهای “استورات کوچولو” و “قوی شیپورزن”، در مصاحبهای در خصوص عادتهای نوشتن خود چنین میگوید:
«من هیچ گاه در زمان کار کردن به موسیقی گوش نمیدهم. اما بهراحتی میتوانم با وجود دیگر مواردی که باعث حواسپرتی میشوند به نوشتن ادامه دهم. من همیشه کارهای خود را در نشیمن خانه انجام میدهم، چرا که بر خلاف رفتوآمد زیاد، روشن و شاد است و من کار کردن در آنجا را ترجیح میدهم. تمامی اعضای خانواده، بدون توجه به حضور نویسندهای در وسط نشیمن، سرو صدا میکنند و کارهای روزمرهی خود را انجام میدهند.»
ارنست همینگوی
من هر روز صبح مینویسم.
ارنست همینگوی رماننویس معروف و برندهی جایزه نوبل در مصاحبهای در سال ۱۹۵۴ در خصوص روتین روزانه خود چنین گفت:
«زمانی که مشغول نوشتن کتابی هستم، هر روز صبح با اولین تابش نور خورشید کار خود را شروع میکنم. در این زمان هیچکس مزاحم شما نمیشود. شما تا جایی پیش میروید که بدانید در ادامه چه میشود و چطور پیش خواهد رفت. شما مینویسید تا جایی که دیگر خالی میشوید و چیزی برای نوشتن ندارید، سپس در آنجا متوقف میشوید. البته شما هرگز خالی نمیشوید، فقط در انتظار فردایی هستید که میدانید چه چیزی را باید ادامه دهید. »
مایا آنجلو
سعی میکنم حدود ۷ صبح شروع کنم و تا ۲ بعدازظهر کار کنم.
مایا آنجلو نویسنده، شاعر و فعال حقوق مدنی، در کتاب “تشریفات روزانه” از برنامهها و روتین روزانه خود گفته است:
«اغلب اوقات ساعت ۵:۳۰ صبح از خواب بیدار میشوم و بعد از صرف قهوه و دیگر کارها بهتدریج برای شروع کار راس ساعت 7 صبح آماده میشوم. برای کار کردن یک اتاق مخصوص کوچک با تعدادی وسیلهی محدود آماده کردهام و معمولاً از ساعت ۷ تا ۲ در آنجا مشغول به کار هستم. معمولاً همان روزی که چیزی نوشتهام آن را ویرایش میکنم و کنار میگذارم. در زمانهای آزاد، کاملا کار را کنار میگذارم و روند عادی زندگی را در پیش میگیرم.»
کورت ونهگات
من هر روز دراز نشست میکنم.
کورت ونهگات نویسندهی معروف آمریکایی که بیشتر به خاطر کتاب “سلاخخانهی شمارهی پنج” شناخته شده، در سال 1965 در نامهای به همسرش چنین نوشت:
«من هر روز راس ساعت ۵:۳۰ از خواب برمیخیزم و تا ساعت ۸ کار میکنم. سپس در خانه صبحانه میخورم و بعد از آن دوباره تا ساعت ۱۰ کار میکنم. سپس کمی در شهر پیادهروی میکنم، یک سری کارها را انجام میدهم و به استخر میروم. بعد از نیم شاعت شنا در ساعت 11:45 به خانه برمیگردم و ایمیلها را چک میکنم و ناهار میخورم. بعد از آن مشغول به کار میشوم و در عصر نیز کارهای مورد علاقهام را انجام میدهم، مثل گوش دادن به موسیقی که ذهن پرتلاطم من را آرام میکند و در تمام طول روز هم دراز نشست میکنم.»
جان اشتاین بک
نوشتن چهارصد صفحهی متوالی را کنار بگذارید و فقط روزی یک صفحه بنویسید.
این نویسندهی مشهور آمریکایی و برندهی جایزهی نوبل در نامهای به دوست خود، استراتژیهای شخصیاش برای موفقیت و خلاقیت را بیان کرده است. اشتاین بک میگوید:
«بهتر است به جای تمرکز بر این که باید ۴۰۰ صفحه بنویسید، روزانه فقط روی نوشتن یک صفحه تمرکز کنید. در پایان از کاری که انجام دادهاید شگفتزده خواهید شد. در ادامه هر آنچه که به ذهنتان میرسد را با سرعت بالا بنویسید و از بازنویسی و ویرایش در لحظه خودداری کنید. از فکر کردن به عموم مخاطبانتان در حین نوشتن خودداری کنید. این شما را میترساند. بهتر است فرد بهخصوصی را به عنوان مخاطب خود در نظر بگیرید و برای او بنویسید. اگر در جایی گیر کردید، از آن بگذرید و ادامه دهید. در پایان کار میتوانید برگردید و راحتتر مشکلات متن را برطرف کنید و شاید حتی دیگر مشکلی نیز نبینید. در خصوص صحنههایی که برای شما بسیار عزیز هستند آگاه باشید. در صورتی که در نوشتهی خود از دیالوگ استفاده میکنید، هنگام نوشتن آنها را با صدای بلند با خودتان تکرار کنید تا به این ترتیب صدای گفتارتان را به دست بیاورید.»
ری بردبری
هر هفته یک داستان کوتاه بنویسید. نمیتوان ۵۲ داستان بد را به صورت متوالی نوشت. هر شب پیش از اینکه به تخت بروید، یک داستان کوتاه بخوانید.
ری بردبری از نویسندگان سرشناس ژانر علمی تخیلی در خصوص مسیر زندگی حرفهای خود این طور مینویسد:
«یکی از مشکلاتی که در خصوص نوشتن وجود دارد این است که شاید شما یک سال را صرف نوشتن کنید و در نهایت نتیجهای که میخواهید را نگیرید، چرا که هنوز یاد نگرفتهاید چطور بنویسید. یکی از بهترین راهکارها برای شروع کار یک نویسنده، نوشتن تعداد زیادی داستان کوتاه است. در این خصوص، کیفیت کار در شروع زیاد مهم نیست. اما حداقل شما برای نوشتن تمرین کافی را انجام دادهاید.»
آلیس مونرو
من تعداد مشخصی از صفحات را در روز مینویسم.
آلیس مونرو برندهی جایزهی نوبل و کاندید بهترین نویسندهی داستانهای کوتاه، در مصاحبهای در سال 1994 از روتین روزانه خود چنین میگوید:
«من هفت روز هفته، هر روز صبح مینویسم. من نوشتن را حدود ساعت ۸ صبح شروع میکنم و حوالی ساعت ۱۱ به پایان میرسانم. من برای خود الزام و محدودیتی در خصوص تعداد صفحاتی که روزانه مینویسم قرار دادهام. همین اجبار را در خصوص پیادهروی روزانهی خود نیز دارم. همهی اینها به من یک روند ثابت را میدهد که از مسیر خود جدا نشوم.»
سیمون دوبوار
هر روز با دوستانم ملاقات میکنم..
سیمون دوبوار نویسنده و نظریهپرداز فرانسوی، روتین روزانه و استراتژیهای خود به منظور حفظ تعادل بین کار و زندگی را در یک مصاحبه به اشتراک گذاشته است:
«من بعد از صرف چای، حدود ساعت ۱۰ کار خود را شروع میکنم و سپس تا حدود ساعت 1 کار میکنم. سپس دوستانم را ملاقات میکنم و بعد از آن، در ساعت ۵ به ادامهی کار مشغول میشوم و تا ساعت ۹ شب به کار کردن ادامه میدهم.»
جان آپدایک
من سعی میکنم هر روز، حتی در روزهای کسلکننده روند خود را ادامه دهم.
جان آپدایک، برندهی دو جایزهی پولیتزر که به واسطهی رمانهای تخیلی خود شهرت پیدا کرده، در مصاحبهای بیان میکندکه چگونه میتوان انگیزهای برای کار کردن داشت، حتی زمانی که از کار خسته و کسل شدهاید:
«من هر روز صبح در تمام روزهای هفته مینویسم. سعی میکنم کارهایی که انجام میدهم را متنوع کنم. حتی در روزهایی که کسل و خسته هستم نیز سعی میکنم روند خود را حفظ کنم.»
هنری میلر
زمانی که نمیتوانید خلق کنید، میتوانید کار کنید.
این نقاش و نویسندهی مشهور یازده نکتهی طلایی را مطرح میکند که به او کمک کرده تا طبق یک روتین روزانه برای سالهای بسیاری پیش برود:
- روی یک چیزی تا زمان تمام شدنش کار کنید.
- در حین انجام یک کار کتاب جدیدی را شروع نکنید.
- عصبی و آشفته نباشید. روی هر چیزی که در دست دارید، با خونسردی و لذت بالایی کار کنید.
- بر اساس یک برنامه کار کنید، نه بر اساس خلقوخو و حالت روحی که دارید.
- زمانی که نمیتوانید خلق کنید، میتوانید کار کنید.
- به جای افزودن بخشهای جدید، بخشهای موجود را پوشش دهید.
- روال عادی زندگی انسانی خود را حفظ کنید.
- خشک نباشید و با لذت کار کنید.
- زمانی که احساس خستگی میکنید برنامهی فعلی را کنار بگذارید اما حتماً روز بعد به همان روال قبل برگردید.
- کتابهایی که میخواهید بنویسید را فراموش کنید. تنها روی کتابی که در حال نوشتن آن هستید تمرکز کنید.
- نوشتن را در اولویت خود قرار دهید. نقاشی کردن، موزیک، دوستان، سینما و همهی اینها بعد از نوشتن قرار دارند.
لئو تولستوی
من باید هر روز بدون شکست بنویسم.
لئو تولستوی نویسندهی روسی و یکی از بزرگترین رماننویسهای تاریخ که بیشتر به خاطر کتاب “جنگ و صلح” شناخته میشود، از استراتژیهای خود میگوید که چگونه میتوان در حالی که فکر میکنید هیچ کاری انجام ندادهاید، باز هم اهداف خود را دنبال کنید:
«من باید هر روز بدون شکست بنویسم. نه به دلیل موفق شدن در کار، بلکه به دلیل خارج نشدن از یک روتین روزانه.»
او بیشتر زمان خود را صرف کار و مطالعه میکرد و به هیچ عنوان به کسی اجازهی ورود به اتاقش را در حین کار نمیداد. او کاملاً در انزوا و تنهایی کارهای خود را انجام میداد.
مارک تواین
من روی همان پارچهای که از آن لباس تولید میکنیم، مینویسم.
مارک تواین نویسندهی یکی از مشهورترین رمانهای تاریخ ادبیات یعنی “ماجراهای هاکلبری فین”، چنین روتین روزانهای برای خود داشته است:
«او بعد از صرف صبحانهای دلچسب، هر روز صبح برای مطالعه بیرون میرفت و تا ۵ عصر همان جا میماند. از آن جایی که وعدهی ناهار را حذف کرده و خانوادهی او در هنگام مطالعه اطراف او نبودند، غالباً بیوقفه برای چندین ساعت کار میکرد. حتی اگر برای نوشتن کاغذ تمام میکرد، روی پارچهی لباسش مینوشت.»
چارلز دیکنز
او میز خود را برای سه ساعت پیادهروی در حومه یا خیابانهای شهر لندن ترک میکرد.
روتین روزانه و سبک کاری این نویسنده و رماننویس مشهور انگلیسی کاملا منظم و بدون هیچ اختلالی طی میشد.
ساعتهای کاری دیکنز غیرقابل تغییر بود. طبق گفتههای فرزند ارشد او، دیکنز بیشترین نظم و دقت را در کارهای خود داشت و تمامی کارها و فعالیتهای او روی نظم و برنامهی دقیقی انجام میشد. همین نظم و دقت این قابلیت را به او داده بود تا بتواند تصویرسازیهای و تخیلات قوی خود را برای نوشتن رمانهایش به کار بگیرد. او معمولا راس ساعت ۷ از خواب برمیخاست، ساعت ۸ صبحانه میخورد و از ساعت ۹ تا ۲ به صورت بیوقفه کار میکرد. بعد از آن برای مدت کوتاهی برای صرف ناهار با خانواده استراحت میکرد.
در یک روز عادی او قادر به اتمام بیش از دو هزار کلمه از این طریق بود. در مواقعی که مشغول خیالپردازی و تصویرسازی بود زمان بیشتری را صرف میکرد. در حالی که شاید بعضی از روزها به سختی چیزی مینوشت اما همچنان به کار خود مشغول بود و ادامه میداد. ساعت ۲ ظهر، دیکنز میز خود را برای یک پیادهروی سه ساعته در شهر ترک میکرد و در این پیادهروی به گفتهی خود او، به دنبال یافتن ادامهی داستان و بنا کردن برخی تصویرسازیهایش بود.
جین آستین
اگر کسی وارد میشد، نوشتههایش را پنهان میکرد و مشغول خیاطی میشد.
آستین، نویسنده و رماننویس انگلیسی که برای رمان “غرور و تعصب” خود شهرت دارد، برای رهایی از حواسپرتی و منحرف شدن از مسیر و تمرکز روی آنچه در پیش دارد، چنین روتینی داشت:
او قبل از بقیهی زنان از خواب بلند میشد و شروع به نواختن پیانو میکرد. ساعت ۹ صبح صبحانهی خانواده را آماده میکرد. سپس در کنار خواهر و مادر خود که در سالن نشیمن که مشغول خیاطی بودند، شروع به نوشتن میکرد. اگر کسی سرزده آنجا حاضر میشد، نوشتههای خود را پنهان میکرد و خود را مشغول خیاطی نشان میداد. بعد از صرف ناهار و چای، زمان رمان خواندن با صدای بلند بود و در این زمان آستین معمولا نوشتههای خود را برای دیگر اعضای خانواده میخواند.
آنتونی ترولوپ
من برای هر پانزده دقیقه در طول یک ساعت به نوشتن ۲۵۰ کلمه نیاز دارم.
روتین روزانه این نویسنده و رماننویس معروف انگلیسی در کتاب “آداب روزانه” اثر میسن کاری، از زبان خودش چنین شرح داده شده است:
«این امر تقریباً به عرف و رسم من تبدیل شده بود که در هر پانزده دقیقه از خودم ۲۵۰ کلمه بخواهم. همین کار به من این امکان را داد تا حجم قابلتوجهی از یک رمان را در طول یک روز بنویسم. با ادامهی این روند به مدت 10 ماه، توانستم سه جلد از یک رمان را در طول یک سال بنویسم.»
برنارد مالامود
در نهایت هر کسی بهترین راه خود را می آموزد.
این نویسندهی نامدار آمریکایی، بزرگترین مشخصه در یافتن روند روتین روزانه را به صورت کاملا خلاصه این گونه بیان میکند:
«زمانی که مینشینید و شروع به نوشتن میکنید، مینویسید. برای نوشتن نه به زمان خاصی نیاز دارید، نه قانونی در رابطه با مکان بهخصوصی برای نوشتن وجود دارد. شما در نهایت بر اساس ماهیت و طبیعت خود بهترین راه را متناسب با خودتان را یاد می گیرید.»
راهکارهایی برای داشتن روتین روزانه
در صورتی که واقعا یک نویسندهی مشتاق برای رسیدن به موفقیت هستید، میتوانید با استفاده از راهکارهای زیر برای رسیدن به یک روتین روزانه تلاش کنید:
به کار کردن روزمره و متوالی متعهد باشید
با تداوم و تعهد در انجام امور میتوانید به دریافت نتیجهای مطلوب امیدوار باشید.
مهمترین موارد را در خصوص خودتان بررسی کنید
مثلا در مورد ساعت بیداری، در روتین روزانه همهی این نویسندگان مشهور چیز مشترکی وجود دارد. این که همهی آنها راس ساعت خاصی و معمولا اول صبح از خواب بیدار و بدون هر گونه حواسپرتی روی کار خود متمرکز میشدند. اما شما باید طبق ویژگیها و تواناییهای خودتان به یک روند مناسب برسید.
از لحاظ جسمی خودتان را برای نبرد ذهنی آماده کنید
همان طور که دیدید، بیشتر این نویسندگان مشهور بخشی از روز را به فعالیتهای بدنی مانند پیادهروی، شنا و مواردی مشابه اختصاص میدادند تا به این ترتیب علاوه بر تقویت جسمانی، ذهن خود را نیز مرتب و آماده کنند.
هدف روزانهی خود در نوشتن را مشخص کنید
شما باید به یک سهمیهبندی درست و منطقی برای روتین روزانه خود برسید. این تقسیمبندی مانند تعیین یک هدف بزرگ است. البته باز هم توجه داشته باشید، حجم کار اهمیت ندارد، بلکه موضوعی که مهم است ثبات و استمرار کار است.
در فاصلههای منظمی استراحت کنید
برای مثال لئو تولستوی روزانه سه ساعت پیادهروی میکرد و چیزی که در این زمان شاهد آن بود مستقیماً داستان و نوشتههای او را تغذیه میکرد. همچنین آلیس مونرو ساعاتی را پیادهروی میکرد تا از این طریق ذهن خود را پاک و آزاد کند. این استراحت و فاصله گرفتن از کار از چند دقیقه گرفته تا چند ساعت، باعث میشود بتوانید انرژی خود را بازیابی کنید و ایدههای خلاقانهی جدیدی را برای کارتان خلق کنید.
در نهایت در نظر داشته باشید که همهی راهکارها و عادتهای روتین روزمره برای شما مناسب نیست. شما منحصربهفرد هستید. در نتیجه باید بهترین مسیرها را متناسب با خودتان و تجربههایی که به دست میآورید برای خودتان تعیین کنید. با مطالعهی پست “نویسنده متخصص شوید: تکنیکهایی برای ارتقای سطح تخصص در نویسندگی”، میتوانید در کنار طراحی یک روتین روزانه متناسب با خودتان، از تکنیکهایی برای ارتقای سطح نویسندگیتان نیز استفاده کنید.
مطلب خواندنی و الهام بخشی بود
خسته نباشید
(یک ویرایش هم نیاز دارد به خاطر برخی اغلاط تایپی)
متشکر از حسن نظر و دقت شما