شبکههای اجتماعی عادتهای مطالعه را تغییر دادهاند! مخاطبها زمان کمتری را صرف خواندن مقالات میکنند. اما همچنان یک راهحل برای همراه کردن مخاطب با نوشتههای خود وجود دارد! راه سادهای که گاهی نادیدهگرفتن نکات ظریف آن باعث شکست این راهحل میشود. مقدمه اولین چیزیست که مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند و بر اساس آن تصمیم میگیرد که ادامهی متن را بخواند یا خیر. به همین جهت همیشه مورد توجه بوده است و نویسندگان بزرگ شیوه و راههای مختلفی برای نوشتن یک مقدمهی قوی پیشنهاد کردهاند. در ۷ دقیقه فوت کوزهگری مقدمه نویسی را یاد بگیرید.
جذاب شروع کنید!
تحقیقات نشان میدهد که بازدیدکنندگان تنها ۲۰٪ از متن شما را میخوانند! یک مقدمهی خوب به یک آغاز قوی نیاز دارد. آغاز قوی در اولین جملهی مقدمهی متن شما خود را نشان میدهد. اولین جمله یک وظیفهی اصلی را برعهده دارد و آن این است که بتواند خواننده را ترغیب به خواندن جملههای بعدی کند و در واقع نمایندهای از کل جملات متن است. اگر مقدمهی متن شما در این مرحله شکست بخورد، مخاطب برای ادامهی مطلب با شما همراه نخواهد بود.
اولین جملهی یک مقدمهی خوب باید کوتاه باشد. این موضوع کمک میکند که مخاطب جملهی شما را به راحتی هضم کند و در اولین برخورد با متن شما ارتباط برقرار کند. این جملهی جادویی باید به اندازهای جذاب و کنجکاو کننده باشد که بازدید کننده را تا انتهای مطلب به همراه خود بکشد.
به این جمله به عنوان یک جملهی آغازین دقت کنید:
من با گذراندن یک دورهی چندروزه از کلاس مقالهنویسی از نویسندهای بد به یک نویسندهی ماهر تبدیل شدم!
این یک جملهی عالی برای شروع یک مقاله است! چون سوالاتی را در ذهن کاربر ایجاد میکند و او را کنجکاو میکند تا ادامهی داستان را بداند!
- این شخص چگونه یک نویسندهی ماهر شده است؟
- چه چیزی آموخته است؟
- من نیز میتوانم یک نویسندهی ماهر شوم؟
اینها سوالاتی است که با یک جمله در ذهن نقش میبندد. یادتان باشد اگر نمیدانید چگونه با جملهی آغازین خود بر مخاطب تاثیر بگذارید، 1000 جملهی دیگری که در ادامهی مطلب مینویسید هم جبرانکننده نخواهد بود.
یک حقیقت جالب!
در عصر اطلاعات و دورهای که انسانها روزانه در معرض میلیونها اطلاعات خستهکننده و تکراری قرار گرفته است، یک حقیقت یا آمار شوکه کننده میتواند خواننده را برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر ترغیب کند.
یکی از اصلیترین راههای موفقیت، تلاشهای بیوقفه است. برای مثال، اگر زنبورها برای کار خود دستمزد دریافت میکردند، هر شیشه عسل بیش از ۱۸۲ هزار دلار (۶۸۳ میلیون تومان) قیمت داشت.
جملهی بالا میتواند یک شروع خوب برای یک مقالهی مرتبط به «اصول موفقیت»باشد!
اما دقت کنید که هر چیزی ارزش آن را ندارد که در خط اول شما گنجانده بشود. برای نوشتن یک واقعیت در ابتدای مقدمهی خود، موضوعی را انتخاب کنید که:
- تکراری و قدیمی نباشد.
- برای مخاطب عادی به نظر نرسد.
- با موضوع محتوای شما به طور غیر مستقیم در ارتباط باشند.
حقیقتی را برای نوشتن در مقدمه متن انتخاب کنید که به طور مستقیم با موضوع متن شما ارتباطی نداشته باشد، یا آنقدر شوکه کننده باشد که ارزش اشاره در مقدمه را داشته باشد.
حقایقی که با متن ارتباط مستقیم ندارند، خواننده را به این فکر میاندازند که این موضوع و جملات بیان شده در مقدمه چه ارتباطی با اهداف اصلی این متن دارد؟ یا مخاطب هنگام خواندن حقایق شوکه کننده با خود میگوید «چنین چیزی چطور میتواند درست باشد؟» بهاینترتیب برای یافتن پاسخ سؤالش به خواندن ادامهی متن میپردازد. در هر دو صورت شما میتوانید مخاطب را به خواندن متن ترغیب کنید.
اول، آخرِ داستان را بگویید!
اگر تصمیم گرفتید به مخاطب خود سر نخی از اینکه در نهایت چه اتفاقی در متن شما میافتد بدهید، روشی را انتخاب کنید که هیجان خواننده بعد از فهمیدن آخر داستان، از بین نرود.
طی سالهای اخیر، 6000 کاربر در وبسایت ثبتنام کردیم و با پربازدید شدن مطالب آن، به بزرگترین هدف خود دست پیدا کردهایم. راز موفقیت ما چند اصل مهم بود…
بازگوکردن پایان داستان در مقدمه نویسی، بهترین راه شروع آن داستان است. در این مثال، نویسنده برای مخاطب، پایان داستان خود را بازگو میکند ولی هیجان آن را از بین نمیبرد زیرا رازهای موفقیت خود را برای مخاطب فاش نکرده است.
مشخص است که این شرکت در یک رقابت مجازی، موفق شده است از راهکارهای خوبی برای رسیدن به این اصل مهم استفاده کند. بهعلاوه، ثبتنام 6000 کاربر عبارتی است که برای خواننده جذابیت دارد.
این روش، تشویق خواننده را برمیانگیزد زیرا انگار به طور غیرمستقیم به خواننده میگوید «این داستان، همان چیزی است که میخواهم امروز بازگو کنم؛ اگر برایتان جالب است، با ما همراه باشید.»
اینکه خواننده بداند داستان شما چه پایانی دارد و چه چیزی انتظارش را میکشد، به مخاطب اجازه میدهد که تصمیم بگیرد که برای خواندن مطلب وقت بگذارد یا خیر. نکتهی مهمی که نویسنده باید به آن توجه کند این است که اگر موضوع کسل کنندهای انتخاب کرده باشید، در مقدمه نویسی به پایان مطلب خود اشاره نکنید. برای مثال:
«امروز میخواهم راجع به این صحبت کنم که باید در ادارهها کمتر از کاغذ استفاده کنیم و به شما ثابت کنم که راهحل این مسئله، استفاده از ایمیل بهجای تایپ کردن و پرینت گرفتن کاغذها است»
این مقدمه خاص و بهیادماندنی نیست. در صورتی که فردی به دنبال مقالهای راجع به استفاده کمتر از کاغذ باشد با دیدن همین یک خط متوجه آخر داستان میشود و بدون هیچ گونه برقراری ارتباط با سایت شما از صفحهی خارج میشود.
داستان و روایت راه حل اصلی
داستانها میتوانند ایده و اهداف اصلی شما را در یک پیش زمینهی جداگانه بازگو کنند. یکی از روشهای اصلی نویسندگان برتر برای جذب مخاطب این است که بهجای صحبتهای فلسفی یا مقالات علمی، صحبت خود را با یک داستان شروع میکنند. این روش برای خوانندههای مطالب شما نیز صدق میکند.
همانگونه که در روشهای خلاقانه نوشتن گفتیم گره زدن احساسات مخاطب با متن نوشته شده بر فروش یا خوانده شدن مطالب شما موثر است. پس داستانی بنویسید که حس کنجکاوی، همدلی، غم یا خوشحالی مخاطب را به همراه بیاورد و بخواهد بداند که ارتباط این داستان با سوال او در چیست.
داستانهای واقعی!
برای روایت، یک داستان واقعی، تجربهی شخصی و یا چیزی که از نزدیک لمس کردهاید را انتخاب کنید! هر چه ارتباط نزدیکتری با داستان داشته باشید، تسلط بیشتری بر جزئیات آن دارید و بینقصتر و قابل لمستر آن را بیان کنید. خوانندهها ترجیح میدهند که داستانهایی از شکستها و تجربههای شخصی شما بشنوند تا از داستانهای کسلکنندهای مثل اینکه ادیسون چند بار آزمونوخطا کرد تا توانست لامپ را اختراع کند.
ایدههای شما
سعی کنید تا حد ممکن مثل نویسندههایی نباشید که جملات خود را با تعریف یک داستان آغاز میکنند و در انتها با جملهی «اما من مخالفام» متن خود را ادامه میدهند. داستان شما باید نشان دهندهی ایدههای شما به بیانی دیگر باشد و یا افکار خواننده را به سمتی که شما میخواهید هدایت کند.
با هیجانات خواننده بازی کنید!
با استفاده از داستان کوتاه خود تاثیر هیجانی بر مخاطب بگذارید. کاری کنید مخاطبانتان بخندند یا گریه کنند و یا حداقل نسبت به داستان شما حسی متفاوت داشته باشند. اگر بعد از خواندن داستان برای مخاطب تغییری ایجاد نشود، یعنی مقدمهی جذابی ننوشتهاید.
بزرگان و نقلقولها برگِ برنده!
نقل قولها اکثرا شروع خوبی برای مقدمه نویسی هستند. امامواظب باشید که در استفاده از نقل قولها زیادهروی نکنید و نقل قولهای تکراری را برای متن خود به کار نبرید.
برای مثال، استیو جابز سخنان مفید و کاربردی دارد ولی بعد از مدتی این سخنان زیبا بهخاطر تکرار بیش از حد، قدرت تاثیرگذاری خود را از دست میدهند. از نقل قولهای هیجان انگیزی که کمتر کسی آن را شنیده است استفاده کنید.
سوالهای مهم!
اگر از یک سوال مناسب استفاده کنید، باعث میشود مطالعهکنندگان متون شما با موضوعی که شما سعی دارید حل کنید بیشتر آشنا شوند. سوالها میتوانند جذابیت متن شما را در قسمت مقدمه نویسی بهخوبی نشان دهند اما دقت داشته باشید که بعضی سوالها میتوانند برای خواننده وقت تلف کردن بهحساب بیایند.
«برای مشکل کم بازدید شدن سایتها، چه راهحلی پیش رو داریم؟»
این نوع پرسشها به گونهای هستند که خواننده جواب را نمیداند و برای این پرسیده نمیشوند که سطح دانش خواننده را ارزیابی کنند بلکه میخواهند به نکتهای خاص اشاره کنند. همچنین گاهی میتوانند توهینآمیز به نظر بیایند.
برای مثال: «از زندانی کردن حیوانات خانگی خسته نشدهاید؟» این سؤال فرض میکند که کسی در حق حیوان خانگی خود کوتاهی میکند و در واقع جواب مشخصی برای آن وجود ندارد.
این سوالها خواننده را از نظر روانشناسی تحت تاثیر قرار میدهند. خواننده مجبور است فرضیات مجازی پرسشگر را باور کند تا بتواند به سوال پاسخ دهد. این روش میتواند مفید باشد اما باید مراقب باشید که زیادهروی نکنید زیرا اگر این پرسشها برای خواننده خیلی توهینآمیز و بیپرده به نظر بیایند، ممکن است از مطالعه ادامهی مطلب شما منصرف شود.
بگذارید خواننده جواب دهد!
روشی که بعضی از نویسندهها در مقدمه نویسی استفاده میکنند، این است که سوالاتی را میپرسند و بلافاصله جواب را بازگو میکنند. برای مثال: «آیا برای ما آمار بازدید سایت جذاب است؟ بله. آیا میخواهیم با این روش مخاطب را گول بزنیم؟ خیر.»
با این روش پرسیدن سوال، شما بهعنوان نویسنده بهجای پاسخی که خواننده انتظار دارد، جواب آمادهی خودتان را به مخاطب تحمیل میکنید. در چنین شرایطی بدون توضیح دادن نتیجهگیری خواهید کرد. اما باید بدانید که این روش از جذابیت متن شما میکاهد و اکثر اوقات بسیار کسل کننده است.
بهجای مثال بالا میتوانید از این جمله استفاده کنید: «آمار بازدید بالا برای یک سایت بسیار جذاب است؛ به شرط آن که برای فریفتن مخاطب طراحی نشده باشد.» درست است که این جمله سادهتر از پرسیدن سوال است اما ایدهی خود را مستقیم و غیر مجهول به خواننده ارائه میدهید.
حتی اگر شما بهترین متنها را در وبلاگ خود بنویسید تا زمانی که متن شما خوانده نشود، سئوی سایت شما تغییری نخواهد کرد! اولین کلماتی که در مقابل چشمان مخاطب نقش میبندد کلمات ابتدایی متن است؛ بنابراین لازم است مهارت لازم برای مقدمه نویسی را یاد بگیرید و آن را به بهترین شکل ممکن اجرا کنید تا خواننده را کنجکاو کنید و به دنبال خود تا انتهای محتوا بکشانید.
دستیابی به این مهارت کار سادهای نیست اما همانند سایر مهارتها قابل یادگیری است و اگر تلاش کنید نتایج خوبی خواهید گرفت. به نظر شما چه نکات دیگری را باید هنگام مقدمه نویسی بهخاطر داشته باشیم؟