حتی اگر در مدرسه عاشق زنگ ادبیات بودهاید، در حدی که از نفس کشیدن در هوای شعر و داستان مست میشدهاید یا عاشق ساعت زبان انگلیسی یا عربی بودهاید و از یادگرفتن یک زبان و دنیای جدید غرق لذت میشدهاید، باز هم بهاحتمال زیاد، دستور زبان، آن تکه نچسب و بیمزه در آن کل لذتبخش بوده، آن تکهای که مدام خواستهاید به آن بیمحلی کنید و تا میشود کاری به کارش نداشته باشید، اما خودش دست از سرتان برنمیداشته.
دستور زبان برای خیلی از آدمها دوستنداشتنیترین و مهجورترین بخش روند یادگیری زبان است، آنقدر که یکی از تبلیغات همیشگی موسسههای آموزش زبان، آموزش بدون گرامر است.
۴ مارس، روز ملی دستور زبان در آمریکا است؛ روزی که توسط مارتا بروکنبرو، نویسنده و بنیانگذار انجمن «ترویج گرامر خوب» در سال ۲۰۰۸ میلادی پایهگذاری شد. همان سال، جورج دبلیوبوش، رئیسجمهور وقت، هم پیامی صادر کرد و در پیامش این روز را به همه کسانی که آن را جشن میگیرند تبریک گفت و آن را فرصتی دانست برای درک اینکه مهارتهای ارتباطی چگونه میتواند به حل چالشهای کشور کمک کند.
به بهانه اینکه عدهای در آمریکا این روز را جشن ملی اعلام کردهاند، فکر کردیم ما هم نگاهی به ماهیت و اهمیت دستور زبان بیندازیم.
اصلا دستور زبان چیست و به چه کار میآید؟
این دو جمله، شاید قدیمیترین مثال برای اهمیت دستور زبان باشند. زبان فارسی با چالشها و اختلاف نظرهای مختلفی روبهرو است، مثلا جدانویسی و پیوستهنویسی. وقتی از دستور زبان صحبت میکنیم، تنها به دعوای املا، جدانویسی و مهمتر از همه هکسره اشاره نداریم، متخصصان و دوستداران زبان فارسی بیشتر از یک و نیم قرن است که تلاش میکنند قواعد و دستورهای این زبان را تدوین و درست را از نادرست جدا کنند. زبانی زیبا و خوشآهنگ که هم یک زبان کلاسیک است و هم از نظر تعداد ضربالمثلها، در میان سه زبان اول جهان قرار دارد.
به زبان سادهتر، دستور زبان مجموعه قواعد و قوانین حاکم بر زبان است؛ قوانینی که منجر به ساختن جمله درست و با مفهوم میشود. بدون دستور زبان ما فقط تعدادی کلمات داشتیم که نمیتوانستیم به هم مربوطشان کنیم و جملات معنیداری بسازیم که منظورمان را به مخاطب برساند.
آموزش دستور زبان
دستور زبان در زبان مادری، به طور ناخودآگاه آموخته میشود. شما در خردسالی اول تعدادی کلمه میآموزید، بعد که شروع میکنید به جمله ساختن، در واقع همزمان دارید دستور زبان هم میآموزید. بنابراین در زبان مادری، لازم نیست حتما از قواعد و قوانین زبان سر در بیاورید تا بتوانید جمله سالمی بسازید، مگر اینکه قرار باشد تخصصی به موضوع زبان بپردازید.
البته این نکته فقط برای حد ابتدایی از زبان یعنی حرفزدن و ارتباطات در سطح ابتدایی صدق میکند، زمانی که بخواهید چیزی بنویسید یا مفهومی کمی عمیقتر از موضوعات روزمره را برای کسی توضیح دهید، اینجاست که نمیتوانید به دانش پایهای که از کودکی درباره دستور زبان دارید بسنده کنید. درباره یادگرفتن زبانهای دیگر هم که واضح است؛ هرچه لغت از زبان دیگر بلد باشید تا وقتی گرامر آن را ندانید و نتوانید یک جمله معنادار سالم بسازید، شما عملا نمیتوانید با کسانی که به آن زبان صحبت میکنند، ارتباط برقرار کنید.
۷ اصل دستور زبان فارسی
هر زبانی قواعد مخصوص به خودش را دارد که به صحیح خوانده و نوشته شدن و البته پیشرفت و بلوغ آن زبان کمک میکنند. اگر زبان قاعده نداشته باشد آسیبپذیر میشود و خیلی راحت – آن هم در عصر شبکههای اجتماعی که هر کسی زبان خودش را صحبت میکند- دچار ضربه خواهد شد. زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنی نیست و از ۷ اصل پیروی میکند.
1. حفظ چهره خط فارسی
خط فارسی نباید ظاهری متفاوت با سابقه تاریخی خود داشته باشد. خط، در تامین و حفظ پیوستگی زبان نقشی اساسی دارد و آن چه امروز نوشته میشود باید با فارسی کهن مشابه باشد و همچنین نسلهای بعد نباید در استفاده از متون خطی و چاپی دچار مشکل بشوند. این بیت از غزلیات سعدی را که حدود هشتصد سال پیش سروده شده بخوانید:
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
سعدی
این شعر با وجود قدیمی بودن، همچنان قابل خواندن است.
۲. حفظ استقلال خط
خط فارسی، نباید تابع خطوط دیگر (مثلا عربی) باشد. البته در نقل آیات و عبارات قرآنی، رسمالخط قرآنی رعایت میشود.
«و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»
مثلا در این آیه معروف قرآن، با وجود خوانایی و شیواییاش به فارسی، رعایت رسمالخط عربی ضروری است.
۳. گفتار و نوشتار، شبیه به هم
در خط فارسی، بعضی کلمات به شکلی متفاوت از حالت نوشتاریشان خوانده میشوند. (مثل خانواده). باید سعی شود بخش اعظم کلمات فارسی، با ملفوظ خود یکی باشند.
۴. قاعدههای فراگیر
تلاش میشود که قواعد املایی زبان فارسی، طوری تهیه و تدوین میشوند که استثنا نداشته باشند و یا در بهترین حالت استثناهای قانونمند داشته باشند. مثلا فعلهای پسونددار، تحت هر شرایطی نیمفاصله میگیرند و هیچوقت پسوندشان جدا نخواهد شد، فعلهایی مثل: شنیدهام، بردهای و …
۵. آسانی در خواندن و نوشتن
قواعد زبان، باید طوری تنظیم شوند که پیروی از آنها کار نوشتن و خواندن را آسان کند. یعنی قواعدی یکپارچه و گسترده که وابسته به معنا و قرینه نیستند. مثلا تمام کلماتی را که قابل جمع بستن با نشانه «ان» هستند، با نشانه «ها» هم میشود جمع بست.
۶. راحتی آموزش
قواعد باید طوری تنظیم شوند که بتوان آنها را به راحتی به هر فردی با حداقل سواد خواندن و نوشتن آموزش داد.
۷. فاصلهگذاری و مرزبندی
رعایت صحیح فاصله و نیمفاصله یکی از قواعد بسیار مهم در دستور زبان فارسی است که شکل نوشتاری و خواندنی هر متنی را متحول میکند. اگر فاصلهها درست و به جا استفاده نشوند، بدخوانی و ابهام ایجاد میکنند.
فاصلههای زبان فارسی دو نوع هستند: فاصلههای برون کلمه یعنی فاصلهای که بین کلمات یک جمله میآید و فاصله درونکلمه یا نیمفاصله که بین اجزای یک کلمه به کار میرود. رسمالخط جدید معتقد است که برای زیبایی نوشتار، نقطه انقطاع واژههایی که فاصله دارند اما فاصلهشان “مرئی نیست” باید نیمفاصله داشته باشند. به نیمفاصله را در منابع مختلف به اسمهایی مثل فاصله مجازی، فاصله صفر، فاصله درون کلمه یا فاصله جامد هم گفته میشود.
این ۷ اصل تنها قواعد موجود در زبان فارسی نیست، بلکه پایه و اساسی هست که کل دستور زبان فارسی بر آن استوار است و مقدمهای بر یادگیری نکات مهم نگارشی زبان فارسی است.
دستور زبان، همان سواد است
همه این بحثها یعنی دستور زبان، همان سواد است. دستور زبان است که شما را قادر میکند چیزی بخوانید یا بنویسید. برای من و شمایی که این مطلب را میخوانیم، سواد یک چیز بدیهی است. چیزی که انگار از اول هم با ما بوده و حتی به نبودنش فکر هم نمیکنیم. خیلی از نکات مربوط به دستور زبان را بدون آن که به آن فکر کنیم رعایت میکنیم و در نوشتهها و گفتههای خود استفاده میکنیم.
اما شاید ندانید بیش از ۷۵۰ میلیون بیسواد مطلق در دنیا وجود دارد و بیش از ۲ میلیارد نفر بهسختی میتوانند یک جمله را بخوانند یا بنویسند، یعنی سواد بسیار ابتدایی دارند، در حدی که خواندن روزنامه، درک علائم راهنماییورانندگی یا حتی پرکردن یک فرم استخدامی برایشان مشکل است. این یعنی دستور زبان بلد نیستند. در ایران هم طبق آماری که چند سال پیش رئیس نهضت سوادآموزی اعلام کرده، حدود ۳.۵ میلیون نفر بیسواد مطلق هستند و حدود ۳۰ میلیون نفر سوادی در حد ابتدایی دارند.
تازه اینها آمار بیسوادی و کمسوادی با معیارهای اولیه است، یعنی معیار خواندن نوشتن که پایهایترین و اولیهترین تعریف سواد بوده. اما سالهاست که مفهوم سواد بسیار گستردهتر شده و یونسکو هر مدت یکبار تعریف جدیدی از سواد ارائه میکند که از دانش رایانه و زبان خارجی گرفته تا انواع سواد عاطفی، مالی و رسانهای را در برمیگیرد. در آخرین تعریف یونسکو از سواد، ملاک باسوادی توانایی ایجاد تغییر دانسته شده. یعنی شخصی باسواد دانسته میشود که با دانستهها و آموختههایش بتواند تغییر معناداری در زندگی خود ایجاد کند. با این تعریف فکر میکنید چقدر باسواد در دنیا یا در کشور یا همین اطراف خودمان داریم؟
در آخر
همه اینها را گفتیم که بگوییم حالا که عدهای داشتن دستور زبان و توانایی نوشتن و خواندن را جشن میگیرند، ما اگر جشن نمیگیریم حداقل وقتی داریم این خطوط را میخوانیم چند لحظه به این فکر کنیم که اگر نمیتوانستیم بخوانیم و یا بنویسیم دنیایمان چه فرقی میکرد؟
با فکر به این احتمال، شاید این بار شنیدن واژه دستور زبان یا گرامر کمتر اذیتمان کند و تلاش کنیم ایرادات نگارشی و دستوری کمتری داشته باشیم. شاید بیشتر یادمان بیندازد که همین دستور زبان چه فرصت و امکان خارقالعادهای به ما داده تا جهان را از منظر صدها و هزاران آدم دیگر در نوشتههایشان ببینیم یا بتوانیم دنیای خودمان را برایشان تعریف کنیم. حتی شاید دلمان بخواهد این موهبت را به دیگرانی که آن را ندارند یا کم دارند هم هدیه بدهیم، هرطور که میتوانیم، با تشویقشان به مطالعه و یادگیری و شاید با یاددادن حتی یکی دو نکته دستور زبانی که به فهمشان از زبان کمک میکند.
توانایی خواندن و نوشتن یک موهبت است. آن را جشن بگیریم.